هدف از زندگی، زنده بودن است؟
هدف از زنده بودن، زندگی کردن است اما هدف از زندگی کردن زنده بودن نیست. به عبارت دیگر ما به دنیا آمده ایم که زندگی کنیم نه اینکه زندگی کنیم برای زنده ماندن.
بعضی از افراد اشتباهی زندگی می کنند یعنی در انتخاب مسیر، این که زندگی کنند تا زنده بمانند یا زنده بمانند تا زندگی کنند دچار اشتباه شده اند! وقتی مسیر به اشتباه تعیین شد، ادامه مسیر نیز اشتباه خواهد بود و بالطبع نقطه نهایی هدف نیز اشتباه و همان چیزی که مورد انتظارشان بوده نخواهد بود!
عقل دارای محدودیت است؟
شاید این مطلب مخالفانی داشته باشد و عده ای بگویند با این مشکلات اقتصادی عقل حکم می کند فقط کار کنیم و به اصطلاح بتوانیم شکم زن و بچه خود را سیر کنیم! اما باید دانست همه چیز عقلانی نیست، چون عقل بشر دارای محدودیت است! به طور مثال موضوع «برکت» در مال یک چیز انکار ناشدنی است که نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان نیز به آن ایمان و باور دارند! در مورد برکت، عقل هرگز نخواهد پذیرفت یک چیزی بی دلیل اضافه شود و یا دیرتر تمام بشود! چون عقل محدودیت دارد و از درک بعضی مسائل عاجز است.
اگر کسی مبنای زندگی خویش را آنطور که شایسته انسانیت است قرار دهد و باورهای خود را اصلاح کند و مسیر و هدف خود را زنده بودن برای زندگی کردن قرار دهد، به زودی متوجه خواهد شد که زندگی آنطور که نشان می دهد هم سخت نیست و آنطور که عقل می گوید هم نیست! چون سختی زندگی ناشی از دیدگاه انسان به آن و ناشی از ظرفیت ناپذیری هایی است که در انسان وجود دارد.
نتیجه:
پس هدف از زنده بودن، زندگی کردن است. زندگی کردنی که در آن هدف تهیه خوراک و پوشاک نباشد! زندگی که در آن به خوردن و خوابیدن ختم نشود!
اگر بخواهیم زندگی را در یک کلمه خلاصه کنیم، زندگی یعنی «تعادل». هرکس توانست نقطه تعادل زندگی خود را بدست آورد، در آن صورت می تواند نه تنها با نهایت آرامش به زندگی خود ادامه دهد، بلکه برای یافتن تعادل در زندگی سایر انسان ها نیز کمک حالشان باشد. پس انسان باید همواره سعی کند زندگی خود را در حالت تعادل حفظ کند، هرچند مسائل و اتفاقات و سختی هایی نیز پیش خواهد آمد اما هیچ چیز مهم تر از حفظ تعادل نیست. این حفظ تعادل در سختی هاست که انسان را رشد می دهد…
لینک کوتاه: https://makestartup.ir/2lok
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.